و خاطرات . . .

                                         به نام خدا 

خاطرات یعنی جاودان نمودن لحظه هایی که گذشته است ، در گذر زمان آنچه که برایمان جاودان می ماند همین خاطرات است ، ما روزها و سالهای بسیاری را پشت سرگذاشته ایم و در گذر این لحظه ها تنها توشه ای که برای خویش برداشته ایم همین خاطرات است که اگر دقت کنیم در برابر حجم زمانی را که پشت سر گذاشته ایم شاید حتی اندک هم باشد ولی چنان بر جان و دل نشسته اند که گویی عمری بوده اند و جالب اینکه گاهی بعضی از خاطرات را از یاد می بریم ولی بعد از مدتها با تلنگری ساده آن را به یاد می آوریم 

ثبت خاطره در لحظه زمان را شاید بتوان به کاشت یک نهال در گوشه یک خیابان مثال زد . روزهای اول بعد از کاشت نهال مدام از کنار آن نهال رد می شویم و نگاهش می کنیم و گاهی هم دستی به سرو رویش می کشیم آبی بهش میدهیم و حتی هرس اش می کنیم  بعد از مدتی توجه امان به آن درخت کمتر می شود . شاید وقتی که از آن محله رفتیم هراز گاهی که از آن خیابان عبور می کنیم و با توجه به نشانه هایی که از دیوار و خیابان داریم آن نهال را می یابیم و نیم نگاهی به آن که  اکنون شاید درختی شده است ، می اندازیم . 

ایام را می گذارنیم و خاطرات را همچنان در صندوقخانه ذهن خویش و در کنار خیابان گذر عمر خویش نگه می داریم . تا آنکه شاید یک زمانی وقتی که پیر و خسته و فرتوت هنگام عبور از خیابانی دچار تنگی نفس و گرما و عطش شدیم و زانوانمان سست شد و دچار سرگیجه ای شدیم ، برای جلوگیری از افتادن دست به درختی می گیریم و سرفه های خشکی میکنیم و وقتی که در زیر سایه سار آن حالمان بهتر شود و نفسی به جان آمد و نوری به چشممان بازگشت ، وقتی که به اطرافمان نگاهی میکنیم یک حس آشنایی بهمون دست میده ، خویش را آنچنان غریبه در آن محل حس نمی کنیم . دقیق تر که می شویم دیوار و خیابان و پیاده رو برایمان آشنا می نماید . چشمها را که کمی تنگ تر کنیم می بینیم به همان درختی تکیه داده ایم که زمانی خودمان آن را کاشته ایم ، لبخندی بر لب می آید و شوری بر جان . . . خاطرات هم همینگونه است بعد از سالیان سال وقتی که شی ، جسمی ، نشانه ای را در دست می گیریم ناگهان نسبت به آن احساس آشنایی ای غریب پیدا میکنیم . دقیق تر که می شویم ناگهان هجوم خاطراتی است که بر ذهن و جان و دل ما فرو می ریزد.  و در می یابیم که چه لحظاتی را در گذشته های بسیار دور برایمان جاودان نموده است

خاطرات به نظر من یکی از ویژگی های بسیار پیچیده ای است که در زندگی آدمی وجود دارد . هیچ کس بی خاطره نیست و هیچ خاطره ای فراموش شدنی نیست .

و درسی از ملاصدرا . . .

به نام خدا 

روزی ملاصدرا در کنار حوض پر آب مدرسه درس می داد. 


غفلتاً فکری به خاطرش رسید و رو به شاگردان کرد و گفت: 


" آیا کسی می تواند ثابت کند آنچه در این حوض است آب نیست؟"


چند تن از طلاب زبردست مدرسه با استفاده از فن جدل، ثابت کردند که در آن حوض مطلقاً آب وجود ندارد و از مایعات خالی است.


ملاصدرا با تبسمی رندانه مجدداً روی به طلاب کرد و گفت: 


" اکنون آیا کسی هست که بتواند ثابت کند در این حوض آب هست؟ " یعنی مقصود این است که ثابت کند حوض خالی نیست و آنچه در آن دیده می شود آب است.


شاگردان از سؤال مجدد استاد خود ملاصدرا در شگفت شده جواب دادند که با آن صغری و کبری به این نتیجه رسیدیم که در حوض آب نیست، حال نمی توان خلاف قضیه را ثابت کرد و گفت که در این حوض آب هست...


فیلسوف شرق چون همه را ساکت دید سرش را بلند کرد و گفت:

« ولی من با یک وسیله و عاملی قویتر از دلایل شما ثابت می کنم که در این حوض آب وجود دارد ». آنگاه در مقابل چشمان طلاب کف دو دست را به زیر آب حوض فرو برد و چند مشت آب برداشته به سر و صورت آنها پاشید. همگی برای آنکه خیس نشوند از کنار حوض دور شدند. فیلسوف عالیقدر ایران تبسمی بر لب آورد و گفت: 


«همین احساس شما در خیس شدن بالاتر از دلیل است ....».

و سپاس خدایی را . . .


                                                به نام خدا

سپاس مخصوص خدایی است که خود را به ما شناساند و شکر خود را به ما الهام کرد و درهای پروردگاریش را به روی ما گشود و ما را به سوی توحید خالص خود راهنمایی کرد و از شک و کجروی در کار خود دور کرد.

سپاسی که تا زنده ایم جزو سپاسگزاران او باشیم و هنگامی که عمر به پایان رسید به سوی خشنودی و گذشت او بشتابیم.

سپاسی که تاریکی های برزخ را بر ما روشن گرداند و راه رستاخیز را هموار نماید و مکان ما را در منزلگاه گواهان آبرومند قرار دهد , روزی که هر کسی پاداش کار خود را می بیند و بر هیچ کس ستم نمی شود , روزی که دوستان به درد نمی خوردند و کسی یاریگر کس دیگری نیست.

سپاسی که تا بلند ترین جایگاه ها بالا برود و در نامه اعمال نوشته شود و نزدیکان بارگاه الهی بر آن گواهی دهند.

سپاسی که آنگاه چشم ها خیره می شود , چشم های ما به وسیله آن سفید گردد .

 سپاسی که ما را از آتش دردناک خداوند برهاند و در پناه او قرار دهد. سپاسی که ما را در گروه فرشتگان جای دهد و در سرای جاودان و جایگاه پر برکت همیشگی , همراه پیامبران قرار دهد