و بهاریه . . .

به نام خدا  

حدیث رویش

پای به هر طرف بِنِه، بهار را صدا بزن
بهار را به سیرِ کوچه ها باغ ها صدا بزن

بخوان حدیث ِرویشِ دوباه را به گوشِ گُل
به شوق ِ سبز زیستن، جوانه را صدا بزن

زلال جویبار را به سوی دشت ها بخوان
عبورِ پاکِ آب را به هرکجا صدا بزن

سکوتِ کوهسار را لبالب از ترانه کن
زخواب، آبشار را کنون بیا صدا بزن

نسیم را به سفره ی ضیافتِ سحر گهان
به روشنای پُرشُکوهِ شهرِ ما صدا بزن

شکوفه ها در انتظارِ رویشی دوباره اند
بیا و روح ِ عشق را
صدا
صدا
صدا بزن 
 

(سهیل محمودی)   

و بهاریه . . .

                                               به نام خدا  


همه جا را گرفته روح بهار
گرم رقص است لاله تبدار
ای گل من تو هم شکوفه برآر
آمده ، آمده دوباره بهار
چون شقایق بجوش بر دل کوه
همچو نرگس بخند بر لب جو
نغمه سر کن بخوان دوباره به ناز
زندگی را دوباره کن آغاز
مژده ام ده بگو که روز رسید
شب سر آمد ، به خنده شد خورشید
گل من ، ای شکوفه شادی
گل من ، ای بهار آزادی !
 

(برزین آذرمهر)