و وداع با ماه خوبی ها . . .

                                                                  به نام خدا

فرازهایى از سلام و درود امام سجاد (ع) در وداع با ماه رمضان
درود بر تو اى ماه ، ماهى که آرزوهاى ما را به هدف نزدیک مى ‏ساختى و اعمال ما را در فروغ خویش روشن مى‏ داشتى!
سلام بر تو! اى همدم عزیز که تا همدم ما بودى ، قدر تو را نیک نشناختیم و هنگامى که ترک ما گفتى ، از فراق تو فاجعه ‏اى عظیم یافتیم و خاطر ما پریشان و آزرده شده است.
سلام بر تو! اى مهمان گرامى که وقتى قدم به خانه ما نهادى ، سخت شادمان شدیم و روزى که از خانه ما رفتى، شادى ما پایان یافت .
سلام بر تو ! اى گران‏مایه که در کنار تو قلب‏هاى ما به نرمى و مهربانى گرایید و گناهان ما از برکت تو کاهش یافت .
سلام بر تو ! اى یار عزیز که با کمک تو بر شیطان چیره شدیم و از برکت تو راه احسان را شناختیم.
سلام بر تو ! که به خاطر تو چه بسیار بنده گنه‏کار از قید عقوبت رسته و چه خوش‏بخت است آن کس که حرمت تو را رعایت کرده است.
سلام بر تو ! که زنگ گناهان را از لوح قلب‏ها مى ‏زدودى و بر خطایا و معاصى ، پرده رحمت مى ‏افکندى.
سلام بر تو ! که مدت تو در چشم تیره‏بختان دراز و خسته‏کننده بود ، ولى در قلب پارسایان ، فروغ و حرمتى فراوان داشتى .
سلام بر تو ! اى ماه بى‏نظیر که هیچ ماه مانند تو نتواند بود .
سلام بر تو ! از همه کس و همه چیز و سلام بر تو که هر چه با تو بود ، همه سلام و سلامت بود .
سلام بر تو ! آن ‏چنان‏ که به دنیاى ما با برکات و خیرات فرود آمدى و آلایش گناهان را از جامه ما شستى .
سلام بر تو ! که هنگام وداع ، خویشتن را از تو بیزار نمى ‏بینیم و روزه را که یادگار توست ، هرگز ترک نمى‏کنیم .
سلام بر تو ! که هنوز به ما نرسیده ، مشتاق مقدم تو بودیم و هنوز ما را ترک نگفته ، به یاد روز جدایى ، خاطرى پریش و اندوهگین داشتیم .
سلام بر تو ! که بدى‏ها در جوار تو از ما دور بود و هر چه برکت و خیر بود ، در کنار تو بر ما ارزانى شده بود .
سلام بر تو ! که همه شب در اشتیاق روز تو ستاره مى‏شمردیم و همه روز از روز پیش، به تو مشتاق‏تر بودیم.
سلام بر تو و بر آن فضایل که از وجود آن بهره‏مند نشدیم و بر آن برکات که نصیب ما نشده است.


پ ن : ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات تمام همساده ها و هم محله ای های بالا و پایین در این ماه مبارک و عزیز . همینجا به یادگار می نویسم و شهادت میدهم که به واسطه زحمات و ابتکار جالب همساده گرامی امان جناب "شنگین کلک" در گوشه این وبلاگ درست ذیل بخش اماکن قسمتی به نام "رمضان در همساده ها" تعبیه شده بود که بواسطه آن ما از دعای هر روز ماه مبارک رمضان  به صورت صوتی و نوشتاری بهره می بردیم و همچنین از نوای ملکوتی ربنای استاد شجریان در هنگام افطاری هایمان استفاده می کردیم . باشد که خداوندگار ما را هم شریک ثوابی که به واسطه این تلاش فرهنگی جناب شنگین کلک برده اند  ، همراهشان نماید .  


فرا رسیدن عید فطر را هم پیشاپیش تبریک و تهنیت عرض می نمایم . التماس دعا .

و علی(ع) . . .

                                              به نام خدا 

 علی(ع) پای در مسجد کوفه میگذارد بر مناره می رود. سربرمی گرداند به آسمان. وآسمان آن آسمان همیشگی نیست و علی بهتر از هرکسی دیگر این را میداند. در عرش فرشتگان و ملائک همه به زمین مینگرند و همه به یک نقطه چشم دوخته اند، مسجد کوفه. و علی آماده می شود تا آخرین اذان را سر دهد. اذانی را که ملائک در خانه کعبه در کودکی در گوش او نجوا کرده اند او آمده است تا برای آخرین بار فریاد زند. در عرش غوغایی است جبرئیل ناله سر میدهد. هفت آسمان و زمین و دریاها همه در سکوتی عظیم فرو رفته اند. همه گوش شده اند. زمان نیز ایستاده است(و ای کاش می ایستاد). ملائک همه سربرمی گردانند و به خدانگاه میکنند وخدا نیز منتظر شنیدن است. علی حجم هوا را به فضای سینه می کشد و ملائک نیز. زهرا در جنت چشمانش اشکبار می شود. علی ندا در می دهد:الله اکبر . . . و صدایش تا اعماق وجود هستی و تاریخ می رود. ذره ذره خاک کوفه . برگ برگ نخل های خرما. و در و دیوار مسجد کوفه گوش فرا میدهند و عرش را لرزشی عظیم فرا میگیرد. فرشتگان انگشت به دندان می گزند تا فریادشان را فرو خورند که اکنون تنها و تنها باید ندای علی باشد و بس. که این آخرین اذان است وبعدازاین دیگر فرشتگان اذان از علی نخواند شنید. و علی زیباترین اذان را سر میدهد. خود بیشتر از همه از اذان خویش لذت می برد که این جاودانه ترین شاهد او خواهد بود در قیام قیامت . اشهد ان لا اله الاالله . و ندای خدا عرش را می لرزاند که به راستی او یگانه انسانی است که مرا یگانه خوانده است. اشهد ان محمد رسول الله. و ندای محمد از بهشت گواهی میدهد که او اولین مردیست که به من ایمان آورده است. و علی و نه تنها علی که ملائک،که زمین ،که آسمان و هر آنچه که در آن است می شنوند. حی علی الصلوة . روح نماز به پا می خیزد در برابر فرشتگان فریاد می زند که او یگانه انسانی است که به نماز ایستاده است. و علی گام در محراب میگذارد. چه قربت الی اللهی گفت و چه تکبیرة الاحرامی گفت که خدا نیز از غربت علی در دنیا دلتنگ شد و او را پیش خویش خواند. در سجده آخر علی چه راز و نیازی کرد که تا سربرداشت ناگاه در زمین و آسمان ندایی پیچید:
  یا اَهْلَ العالَم قَد قُتِلَ عَلی المّرتضی. 

فرازی از دعای جوشن کبیر :  


(28) یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا فَخْرَ مَنْ‏ لا فَخْرَ لَهُ، یا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ، یا مُعینَ مَنْ لا مُعینَ لَهُ، یا اَنیسَ مَنْ لا اَنیسَ‏ لَهُ، یا اَمانَ مَنْ لا اَمانَ لَهُ

(28) اى پشتیبان کسى که پشتیبان ندارد، اى پشتوانه آن کس که پشتوانه ندارد، اى ذخیره‏ آن کس که ذخیره ندارد، اى پناه آن کس که پناهى ندارد، اى فریادرس آنکس که فریادرس ندارد، اى افتخار آن کس که مایه افتخارى ندارد، اى عزت آنکس که عزتى ندارد، اى کمک آنکس که کمکى ندارد، اى همدم آنکس که همدمى ندارد ، اى امان بخش آنکس که امانى ندارد 

و انشاءالله که :
"اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار"
"که مرا از آزاد شدگان خود از آتش قرار دهی"
(التماس دعا)

و خدیجة الکبری(س) . . .

به نام خدا

دهم ماه مبارک رمضان،وفات جانسوز همسر با وفای خاتم النبیین(ص) ام المؤمنین حضرت خدیجة الکبری(س)
حضرت خدیجه(ع) ملکه عرب بود. در نجابت و جلالت قدر و بنالت شأن شهرتی بسزا داشت. در تمام عربستان زنی به این فضیلت و مقام نیامده. در جود و بخشش و گذشت و کرم، افضل ترین بانوی عرب است.
حضرت خدیجه(ع) بهترین مونس و انیس پیغمبر(ص) و قوی ترین مدد کار روز سختی بود. او در شدائد و دشواری های اسلام موجب تسلی خاطر پیغمبر (ص) گردید و از بذل مال خود دریغ نداشت و با آن قدرت مالی و شهرت مقامی که داشت با زجر و تهدید و شکنجه شوهر ساخت و لذا رسولخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بسیار او را دوست می داشت.
حضرت خدیجه(ع) بانوئی زیرک و سعادتمند و با کیاست عاقله عالمه بود. به قدری حضرت خدیجه(ع) ابهت مقام و عزمت رتبه داشت که او را «سـیـدة الـنـسـاء اهـل الـجـنـة» گفتند.
پیغمبراکرم(ص) فرمودند: سوگند به خدا بهتر از خدیجه (ع) برای من کسی نبود. روزی که همه مردم کافر بودند او به من ایمان آورد؛ روزی که همه مرا تکذیب کردند او تصدیق کرد مرا؛ روزی که همه از من روی بر می گردانیدند خدیجه(ع) اموال خود را در اختیار من گذاشت. خداوند از او به من اولادی داد که بی نظیر بوده و مهد عصمت گردید.

منبع : کتاب فاطمة الزهراء(س) صاحب ولایت کبری

و خاطرات . . .

                                         به نام خدا 

خاطرات یعنی جاودان نمودن لحظه هایی که گذشته است ، در گذر زمان آنچه که برایمان جاودان می ماند همین خاطرات است ، ما روزها و سالهای بسیاری را پشت سرگذاشته ایم و در گذر این لحظه ها تنها توشه ای که برای خویش برداشته ایم همین خاطرات است که اگر دقت کنیم در برابر حجم زمانی را که پشت سر گذاشته ایم شاید حتی اندک هم باشد ولی چنان بر جان و دل نشسته اند که گویی عمری بوده اند و جالب اینکه گاهی بعضی از خاطرات را از یاد می بریم ولی بعد از مدتها با تلنگری ساده آن را به یاد می آوریم 

ثبت خاطره در لحظه زمان را شاید بتوان به کاشت یک نهال در گوشه یک خیابان مثال زد . روزهای اول بعد از کاشت نهال مدام از کنار آن نهال رد می شویم و نگاهش می کنیم و گاهی هم دستی به سرو رویش می کشیم آبی بهش میدهیم و حتی هرس اش می کنیم  بعد از مدتی توجه امان به آن درخت کمتر می شود . شاید وقتی که از آن محله رفتیم هراز گاهی که از آن خیابان عبور می کنیم و با توجه به نشانه هایی که از دیوار و خیابان داریم آن نهال را می یابیم و نیم نگاهی به آن که  اکنون شاید درختی شده است ، می اندازیم . 

ایام را می گذارنیم و خاطرات را همچنان در صندوقخانه ذهن خویش و در کنار خیابان گذر عمر خویش نگه می داریم . تا آنکه شاید یک زمانی وقتی که پیر و خسته و فرتوت هنگام عبور از خیابانی دچار تنگی نفس و گرما و عطش شدیم و زانوانمان سست شد و دچار سرگیجه ای شدیم ، برای جلوگیری از افتادن دست به درختی می گیریم و سرفه های خشکی میکنیم و وقتی که در زیر سایه سار آن حالمان بهتر شود و نفسی به جان آمد و نوری به چشممان بازگشت ، وقتی که به اطرافمان نگاهی میکنیم یک حس آشنایی بهمون دست میده ، خویش را آنچنان غریبه در آن محل حس نمی کنیم . دقیق تر که می شویم دیوار و خیابان و پیاده رو برایمان آشنا می نماید . چشمها را که کمی تنگ تر کنیم می بینیم به همان درختی تکیه داده ایم که زمانی خودمان آن را کاشته ایم ، لبخندی بر لب می آید و شوری بر جان . . . خاطرات هم همینگونه است بعد از سالیان سال وقتی که شی ، جسمی ، نشانه ای را در دست می گیریم ناگهان نسبت به آن احساس آشنایی ای غریب پیدا میکنیم . دقیق تر که می شویم ناگهان هجوم خاطراتی است که بر ذهن و جان و دل ما فرو می ریزد.  و در می یابیم که چه لحظاتی را در گذشته های بسیار دور برایمان جاودان نموده است

خاطرات به نظر من یکی از ویژگی های بسیار پیچیده ای است که در زندگی آدمی وجود دارد . هیچ کس بی خاطره نیست و هیچ خاطره ای فراموش شدنی نیست .

و درسی از ملاصدرا . . .

به نام خدا 

روزی ملاصدرا در کنار حوض پر آب مدرسه درس می داد. 


غفلتاً فکری به خاطرش رسید و رو به شاگردان کرد و گفت: 


" آیا کسی می تواند ثابت کند آنچه در این حوض است آب نیست؟"


چند تن از طلاب زبردست مدرسه با استفاده از فن جدل، ثابت کردند که در آن حوض مطلقاً آب وجود ندارد و از مایعات خالی است.


ملاصدرا با تبسمی رندانه مجدداً روی به طلاب کرد و گفت: 


" اکنون آیا کسی هست که بتواند ثابت کند در این حوض آب هست؟ " یعنی مقصود این است که ثابت کند حوض خالی نیست و آنچه در آن دیده می شود آب است.


شاگردان از سؤال مجدد استاد خود ملاصدرا در شگفت شده جواب دادند که با آن صغری و کبری به این نتیجه رسیدیم که در حوض آب نیست، حال نمی توان خلاف قضیه را ثابت کرد و گفت که در این حوض آب هست...


فیلسوف شرق چون همه را ساکت دید سرش را بلند کرد و گفت:

« ولی من با یک وسیله و عاملی قویتر از دلایل شما ثابت می کنم که در این حوض آب وجود دارد ». آنگاه در مقابل چشمان طلاب کف دو دست را به زیر آب حوض فرو برد و چند مشت آب برداشته به سر و صورت آنها پاشید. همگی برای آنکه خیس نشوند از کنار حوض دور شدند. فیلسوف عالیقدر ایران تبسمی بر لب آورد و گفت: 


«همین احساس شما در خیس شدن بالاتر از دلیل است ....».