و یادی از یک شاعر. . .

                             به نام خدا
بیست و پنجم مهرماه (دیروز) مصادف بود با سالروز مرگ فرخی یزدی "شاعر لب دوخته"
میرزا محمد فرخی یزدی فرزند محمد ابراهیم درسال 1306 ه. ق (12678) در شهر یزد به دنیا آمد. او از یک خانواده فقیر برخاست و تحصیلات مقدماتی خود را در مدسه‌ی انگلیسی یزد به پایان رسانید. پانزده شانزده ساله بود که طبع ناآرامش وی را به سرودن اشعاری در سرزنش اولیای مدرسه تشویق نمود و همین امر موجب اخراجش از مدرسه گردید.
و در یزد با سرودن شعری بر علیه ضیغم الدوله قشقایی ،‌حاکم یزد به قدری مورد غضب قرار گرفت که دستور دادند لبهایش را با نخ و سوزن به یکدیگر بدوزند! که ‌موجب بلوا و شورش در میان آزادیخواهان شد. پس از این جریان ،‌ فرخی یزدی به تهران فرار کرد. در ابتدای سلطنت پهلوی او به مجلس راه می‌یابد و با انتشار روزنامه‌ی طوفان به انتقاد از پهلوی می‌پردازد.که این روزنامه بیش از پانزده بار توقیف می شود
در آن زمان که "‌ قریب به اتفاق وکلای مجلس ،‌ طرفدار رضاخان بودند،‌ فرخی را مورد اذیت و آزار قرار دادند حتی یکبار توسط یکی از وکلا مورد ضرب و شتم واقع شد. او که وضع خود را بسیار وخیم دید،‌پس از چند شبانه روز تحصن در مجلس ‌، به مسکو فرار کرد و از آنجا به برلن رفت (‌بهار 1310) "‌ اما با وساطت تیمور تاش وزیر دربار وقت ،‌ ولیعهد که برای تحصیل در سویس به سر می‌برد به برلن رفته و رضایت وی را جلب میکند پس از این جریان فرخی یزدی به تهران باز می‌گردد. فضای کشور ایران در سال 1311 شمسی به قول فرخی "‌محیط مردگان "‌ است.در زمانی که همه مدیحه گوی امنیت حاصل از حکومت نظامی قزاقها بودند ،‌ فرخی یزدی با شعرهای آتشین به انتقادهای شدید از رضاخان می پرداخت.رضا شاه تأکید داشته که فرخی در همسایگی کاخ تابستانی او ( سعدآباد ) تحت نظر باشد."‌ در این دوران ،‌ ارتباط فرخی با جهان خارج قطع بود و همواره تحت نظر مفتشین اداره‌ی تامینات قرار داشت. این زندان غیر رسمی فرخی یزدی را به شدت تحت فشار قرار می‌داد
اما این حصر خانگی نیز پایان ماجرا نبود و سرانجام شاعر به زندان می‌افتد بهانه‌ی این حکم‌،‌ بدهکاری فرخی یزدی بود.درزندان نیز شاعر با سرودن اشعاری بر علیه اختناق رضاخانی ،‌وضع خود را سخت‌تر می‌کند. بنابراین جلاد رضا خان به سراغ شاعر می‌رود "‌ پزشک احمدی " به بهانه‌ی بیماری ،‌او را به بیمارستان زندان می‌فرستد و در 25 مهرماه 1318 در تاریکی دردناک با آمپول هوا به زندگی او خاتمه میدهد . جسدش را به احتمال زیاد برای دفن به گورستان مسگر‌آباد تهران میفرستند . جای مزارش تا کنون شناخته نشده است

پ ن : ایام سوگواری اباعبدالله حسین (ع) را تسلیت و تعزیت عرض می نمایم و پیشنهاد میکنم که صاحبان ذوق و هنر نسبت به عزادار نمودن محله اهتمام به خرج بدهند. بنده متاسفانه در این مقوله هیچ هنری ندارم و فقط بلدم که حرف بزنم که امیدوارم بزرگواران برمن ببخشایند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.